محل تبلیغات شما



داشتم به این فکر می کردم که اگه پاییز خواننده بود، صداش عین بنان بود وقتی که با اوج غمِ توی صداش میگفت: ای الهه ناز، باز دل من بساز

یا اگه میخواست دکلمه بخونه، صداش عین صدای خسرو شکیبایی بود، اونجا که با یه طعنه تلخی می گه: حال همه ما خوب است اما تو باور نکن

ولی اگه پاییز شاعر بود حتماً می شد هوشنگ ابتهاج که با یه حال دیوونه ای می گفت: چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی.


سلام بر امام رئوف. سلام بر امام مهربانی ها. سلام بر پناه دهنده دلهای خسته. سلام بر امام هشتم. سلام بر امام رضا.

​​​روبروی تلویزیون نشستم و چشمم به گنبد حرمت میفته و دلم پر میکشه به سمت مشهد. کاش من هم لایق بودم و میتونستم مهمون حرمت باشم. آقاجون نمیدونی که چقدر دلم هوای حرمت رو میخواد، کاش منو هم دعوت میکردی.

 

مولای مهربونم، از بچگی  به ما گفتن که جواب سلام واجبه و من هم دلخوشم به این جمله و‌ اونقدر سلام میدم تا بالاخره یک روز جواب سلامم رو بدی و باز هم می گویم : 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏

وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ

صَلاَهً کَثِیرَهً تَامَّهً زَاکِیَهً مُتَوَاصِلَهً مُتَوَاتِرَهً مُتَرَادِفَهً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏


این روزهایِ پایانیِ شهریور ، دلهره ی عجیبی دارد !

دلهره ای از جنسِ حال و هوایِ نابِ کودکی ،

با عطرِ دلبرانه ی کتاب هایِ نو و طعمِ گسِ خرمالو .

ما دیگر آن کودکِ بی غم و خندانِ سالهایِ دور نیستیم ، اما این دلهره ، یادگارِ خوبِ همان روزهاست ،

روزهایِ خوبی ، که نگرانیِ مان ، بخاطرِ معلمِ تازه ای بود که نمی شناختیم ،

و تمامِ ترسمان ، برای درس هایی ؛ که قرار بود سخت تر از سال هایِ قبل باشد .

چه حال و هوایِ بی نظیری بود !

هنوز هم که هنوز است ، پاییز ، دلنشین تر از تمامِ فصل هاست ،

قدم زدن در خیابان هایِ نارنجی و خِش خشِ جانانه ی برگ ها ، تسکینِ خوبی ست .

اما کاش برایِ یک روز هم که شده به روزهایِ خوبِ کودکی بر می گشتیم ،

مثلا اوایلِ مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایی شاد و خندان ، که با اشتیاقی بی وصف ، لباس و کفش هایِ جدیدشان را به هم نشان می دهند ،

مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده ، کوله پشتی اش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان ، به سمتِ خانه می دود ،

و چه موسیقیِ دلنوازی ست ، خش خشِ برگهایِ پاییزی ؛

وقتی دلت کودکانه می تپد ،

وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی .


مهربان معبودم تو را سپاس می گویم برای تمامی لحظه هایی که مراقبمان هستی. برای اینکه تو این شرایط سخت نمی گذاری تنها باشیم. خداجونم ازت سپاسگزارم برای تمامی لطف و محبت هایی که زبانم قادر به بیانشون نیست. خالق زیبایم ازت ممنونم برای تمامی لحظاتی که دستمو گرفتی و رها نکردی. دوستت دارم خدای رحمان الرحیم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها